برنامه صعود به قله جارو به عنوان اولین پیش برنامه در تقویم صعود به قله دماوند 1400 پیش بینی شده بود. بیش از 50 نفر برای این برنامه اعلام آمادگی کرده بودند که به دو گروه تقسیم شده و در روزهای 26 و 27 فروردین ماه، به قله جارو صعود کردند.
جارو وسط پهنای رنگ به رنگ اشتهارد، قلمبه شده بود و از زمین زده بود بیرون.
شاید هم ماهی سیاه کوچولوی آنجا بود. عزمش را جمع کرده بود و برخلاف تمام اطرافیان که پهن شده بودند زیر گرمای آفتاب، خودش را کشیده بود بالا تا ببیند بالاتر که میروی آفتاب و سایه چه بازیها درمیآورند و چه میکنند با تن و روح.
همین طور هم بود. این را ما که پا گذاشتیم بر پهنای دامنش خوب میدیدیم.
از میان صافی پهن اشتهارد رسیدیم به روستای جارو و همان پایین کوه در سبزی دلنشین بهار صبحانه خوردیم.
حدود ۸:۱۵ راه افتادیم و رفتیم میان جاروی برآمده از زمین.
عزم جزم چه صحنههای دلنشینی ساخته بود. کوه سبزی پر از برآمدههای متنوع. صخرهها گاهی به هم نزدیک میشدند و سایه لم میداد میانشان، گاهی هم دور میشدند و آفتاب و سایه بازی میکردند.
نمیدانم جارو، یعنی اهالی این دشت همهی زیباییها را جارو زده بودند و کپه کرده بودند یک جا روی هم یا اینکه این ماهی سیاه در مسیرش به سمت نور این چنین پر از زیبایی شده بود!
سنگها هم به گل نشسته بودند. گلسنگهایی که با مارمولکها دل میدادند و قلوه میگرفتند. مارمولکهایی که وسط بیابان خشک پناه آورده بودند به سنگها و مهمانان جارو را دید میزدند.
حدود ساعت ۱۲ ظهر رسیدیم قلهی جارو.
چه قلهی نرم و مهربانی بود. راحت رسیدیم بالا. قله بود چون جسارت کرده بود و پا از زمین کشیده بود و به آفتاب نزدیکتر شده بود.
و شده بود تنها قلهی آنجا.
اطراف، پهن و صاف بود. و جارو چیزهایی میدید که بقیه نه!
برگشت مثل همیشه از رفتن سختتر بود. سهیل از گام برداری در کوه برایمان گفت. مثل بالا رفتن. و هر دو بار گفت از پا گذاشتن بر کوه لذت ببرید.