پاییز که از راه میرسد، تهتهای گلویم احساس عجیبی دارم.
انگار که هستهی زردآلویی چیزی توی گلویم گیر کرده باشد، شاید بغضی.
پاییز که میرسد، شاید عاشق میشوم، نمیدانم شاید هم حساسیت باشد.
پاییز که میشود، دلم عجیب جنگل میخواهد.
تصور کن
شب، خلوت، پاییز، سکوت، شوپنهاور، ثورو، این همه کیف، این همه ذوق، واااااای چقدر دلم پاییز میخواهد و جنگل.
میخواهیم یک روز و شب پاییز را کنار هم به شناختِ سایهی سنگین افسردگی بنشینیم. با ثورو در جنگلهای زیبای پاییزی پیادهروی کنیم و لحظهمان را به نگاه او گره بزنیم. میان سکوت و تاریکِ شب، دورهم از اندوههایمان بگوییم و روایت شوپنهاور و ویتگنشتاین را از غم بشنویم.
- پدیدار شناسی افسردگی
- گفت و گو دستهجمعی دربارهی غم
- پیادهروی در جنگل به روایت ثورو
- ویتکنشتاین و شوپنهاور دربارهی اندوه چه میگفتند؟
چیا همراهمون باشه؟ تو گروه میگیم
برای چه سنی مناسبه؟ نوجوان و بزرگسال
کی کجا باشیم؟ پنجشنبه ۵ صبح پارکینگ شمالی پردیسان
کی برمیگردیم؟ جمعه شب
درجه سختی برنامه چیه؟ 2 (متوسط)
با چی میریم؟ وسیله عمومی
مانوژا چه خدماتی بهمون میده؟ حمل و نقل، لیدر، استاد فلسفه، کمپ، یک صبحانه، یک نهار، یک شام، یک میانوعده
متاسفانه این فرم دیگر در دسترس نیست .
محتوای خیلی جذابی رو با یه سفر همراه کردید … خیلی عالیه . ایول .
کلی دمتون گرم .